نیچ مارکت چیست ؟ بازار دنج کاروکسبتان را پیدا کنید
نیچ مارکت و نیچ مارکتینگ :
این مقاله را میتوانیم در ادامه ی مقالات جایگاه سازی و شناخت رقبا در نظر بگیریم ، با توجه به اینکه بسیاری از محتوای این مقاله مرتبط با مقالات ذکر شده هست .
تا به امروز با این جمله روبرو شدین ؟
ما مشتریان خاص خودمان را داریم .
واقعیت تلخ و در برخی موارد دردناک برای بسیاری از مدیران و یا کارآفرینان این هست که بخواهند بازارشان را تقسیم بندی کنند و در نهایت چند بخش مشخص را برای ارائه ی خدمات در نظر بگیرند ، در عصر فعلی هیچ کاروکسبی نمیتواند ادعا کند که برای همه ی بخش های مشتریان است . به همین منظور در ابتدای برنامه ریزی برای ورود به یک بازار یا معرفی محصولات به مخاطبین نیاز هست در نظر داشته باشیم تمامی بخش های بازارِ ما را چه کسانی تشکیل میدهند و در نهایت براساس معیار های مدنظرمان ، تارگت مارکت (بازارهدف) را تعیین کنیم .
تا این مرحله ما فقط بازار هدف را مشخص کرده ایم که این بازار هدف نیز همچنان به اندازه ی کافی بزرگ است، آیا در این بازار تعیین شده رقبا هم وجود دارند ؟ جایگاه آن ها در این بخش از بازار کجاست ؟
در صورتی که ما به بازار بزرگی ورود میکنیم که دارای رقبای قدرتمندیست ، باید بتوانیم بر بخشی از آن بازار متمرکز شویم که در حال حاضر از رقیب خالیست ، ما به این بخش کوچک از بازار که رقبای ما تا به امروز تمایل به حضور در آن را نداشته اند و یا در آن حضور دارند اما محصولی مناسب با نیاز مشتری ارائه نکرده اند بازار نیچ (نیش) یا بازار گوشه ای میگوییم .
به صورت خلاصه نیچ مارکت بخش کوچکی از بازار است که هنوز از محصولات رقبا خالیست .
معمولا این بخش از بازار دارای نیاز های خاصی است که رقبای بزرگتر ورود به این بخش ها و صرف زمان و هزینه را توجیه پذیر نمیدانستند و یا تا به امروز به شکلی جدی به این بخش های بازار نگاه نکرده اند و هنوز نتوانسته اند محصول مناسبی برای این بخش کوچک از بازار ارائه دهند .
ما نیچ مارکتینگ یا بازاریابی گوشه ای را فرآیندی توصیف میکنیم که برای بدست آوردن این قسمت کوچک و خاص بازار پیش میبریم .یعنی توجه و تمرکز بر بخشی از بازار که هنوز رقبای دیگر نیاز های آن را پاسخ نداده اند .
همه ی مخاطبین ما که این بازار کوچک را تشکیل میدهند دارای یک نیاز مشترک هستند و مجموعه ویژگی های مشترک و خاص خود را دارا هستند.
به طور مثال اگر یک رستوران در بخش فودکورت یک مجتمع تجاری از بین تمامی دسته بندی ها ارائه ی غذا ، بر غذاهای مختص به گیاهخواران ( وگان ها ) تمرکز کند و رقیب دیگری در این فودگورت ارائه دهنده ی غذا برای وگان ها نباشد قطعا این برند تواسته بر بازار کوچک و گوشه ای که دیده است تمرکز کند .
ما در برخی موارد مجبور به حضور در نیچ مارکت ها هستیم در غیر اینصورت شانس موفقیت کاروکسبمان در بلندمدت بسیار پایین است ،هنگامی که در بررسی بازار با تعداد رقبای زیادی روبرو میشویم و ساختار بازار انحصار رقابتی یا ساختار رقابتیست و همچنین وقتی مشاهده میکنیم که عرضه ی محصولات مشابه ما بیش از تقاضای بازار است و تعداد عرضه کنندگان ، بازار را از این محصول اشباع کرده اند یا زمانی که که به تازگی قصد ورود به یک بازار داریم و در حال حاضر در مقایسه با رقبا دارای قدرت کمتری هستیم میتوانیم با در نظر گرفتن بخشی از بازار که در حال حاضر از حضور رقیب خالیست بر نیچ مارکت یا بازار گوشه ای تمرکز کنیم .
جایگاه اول و نقش پذیری :
قدرت برند ها بر جایگاهیست که در ذهن مخاطب ایجاد کرده اند و در نهایت این جایگاه معیار موفقیت یک برند خواهد بود .
یک راه ساده برای ورود به ذهن افراد و ساختن این جایگاه ، نخستین بودن است . ما معمولا اولین ها در خاطرمان میماند ، برای اولین بودن نیاز نیست همیشه منحصر به فرد باشید بلکه میتوانید با در نظر گرفتن بخشی از بازار که هنوز هیچ یک از رقبا به آن ورود نداشته اند ، اولین کاروکسبی باشید که در آن فضای خالی به مخاطبین خاص با ویژگی های مشترک و خاص محصولاتتان را ارائه میدهید .
اولین فردی که بر کره ی ماه قدم گذاشت ، اولین فردی که قاره ی آمریکا را کشف کرد ، اولین فردی که عاشق او شدید ، اولین برندی که اسمارت فون دارای تاچ را ارائه کرد را میشناسید ؟ اولین فردی که برق را اختراع کرد ، اولین فردی که تلفن را اختراع کرد ، آیا شما نام این اولین ها را شنیده اید ؟
بله قطعا شما نام تمامی این اولین ها را میشناسید ، این اولین ها در ذهن شما شکل گرفته است . اما آیا دومین ها را نیز میشناسید ؟
اولین کسی که بر کره ماه قدم گذاشت نیل آرمسترانگ بود اما دومین نفر که بود ؟
برای قرار گرفتن در ذهن مشتری بیش از اینکه به طراحی پیام برای تصاحب جایگاه دیگر رقبا داشته باشیم و یا نیاز به ایجاد نبردی در ذهن مخاطب برای تصمیم گیری و انتخاب میان ما و رقبا داشته باشیم ، به یک ذهن خالی نیاز داریم که در حال حاضر توسط هیچ برند و نام دیگری تا این لحظه پُر نشده باشد .
زمانی که تمامی تولید کننده های نوشابه از کیفیت نوشابه کولا دار صحبت میکردند ، سون آپ خود را اولین نوشابه ی غیر کولا معرفی کرد ، تا آن لحظه در ذهن مخاطب هیچ فضایی برای نوشابه های غیر کولا تعریف نشده بود اما با حضور سون آپ این ذهن خالی با برند سون آپ پُر شد .
پیشنهاد میکنم مقاله ی
جایگاه سازی برند ها
را مطالعه کنید .
تصاویری را تا به امروز دیده ایم که یک جوجه ی تازه متولد شده ، یک سگ را مادر خود میداند ، ما به این پدیده نقش پذیری میگوییم . پدیده ای که حیوان پس از تولد ، تعامل و روبروشدن با اولین موجودی که دارد را هیچوقت فراموش نمیکند و هویت آن موجود برای بلندمدت در حافظه ی آن حیوان میماند و تفاوتی ندارد که به طور مثال یک جوجه ی تازه متولد شده را در میان تعداد زیادی مرغ و جوجه قرار دهیم ، او هویت مادر خود را در ذهنش به عنوان اولین ساخته است .
در ازدواج نیز ما با پدیده ی پذیرا بودن روبرو هستیم ، بسیاری از روابطی که در نهایت به ازدواج منجر میشود به دلیل اولین بودن در ذهن طرفین است ، زمانیکه فرد به عنوان اولین عشق در ذهن طرف مقابل جایگاهش را میسازد ، و همانطور که در مقالات گذشته اشاره کردم بیش از اینکه ما با انسانی روبرو باشیم که تمامی تصمیماتش عقلانیست ، با انسانی روبرو هستیم که دارای دید نسبی به وقایع هست و این اولین بودن عشق باعث میشود که ما بسیاری از معیار ها را در هنگام ارزیابی نبینیم و نخستین بودن و اولین بودن مهمترین معیار انتخاب خواهد شد .
در ایجاد جایگاه برند ها در ذهن مخاطب نیز ما با این نقش پذیری رو برو هستیم ، کافیست نیچ مارکت را تعیین و اولین برند در ذهن مخاطب برای آن نیچ مارکت باشیم . شما میتوانید همچنان دریک بازار به عنوان 100 یا 1000 امین برند تکراری فعالیت کنید، اما جایگاهی که در حال ساختنش هستید در ناکجا آباد ذهن مخاطب است .
بهتر است در یک برکه ی کوچک ، ماهیه بزرگی باشید تا اینکه ماهی کوچکی در یک برکه ی بزرگ باشید
چطور نیچ مارکت را انتخاب کنیم ؟
در بسیاری از جلسات مشاوره ای که در خدمت کاروکسب ها هستم ، یکی از مهم ترین چالش های مدیران را چشم پوشی بر بخشی از بازار بالقوه دیدم ، آن ها تمایل دارند که برای همه باشند و کوچک کردن جامعه ی مشتریان هدف اولیه را به سختی میپذیرند .
این تفکر بیش از هر چیز بر پرتاب تیرهای متفاوت در جهت های متفاوت در یک شب تاریک برای زدن هدف تمرکز میکند اما شما تا چه اندازه تیر (منابع) دارین ؟
از میان تمامی خدماتی که کلینیک های دندان پزشکی ارائه ی میدهند ، یک برند را فرض کنید که فقط و فقط بر ارائه ی خدمات ارتودنسی تمرکز میکند و مخاطبین هدف این برند نیز فقط کودکان و نوجوانان 10 تا 13 سال است .
در صورتی که تمایل به استفاده از خدمات ارتودنسی برای فرزند 10 ساله ی خود داشته باشید ، آیا این برند را انتخاب میکنید و یا ترجیح شما کلینیک هاییست که تمامی خدمات مربوط به دندان را ارائه میدهند ؟
در مثالی دیگر فرض میکنیم شما یک عکاس باشید و با توجه به دسته بندی های متنوعی که برای ارائه ی خدمات پیش روی شماست ، اگر قصد معرفی از خودتان و کارتان داشته باشین به چه شکل عمل میکنید ؟ آیا خود را عکاسی میدانید که نه تنها به عنوان عکاس تجاری میتواند تمامی نیاز های کاروکسب ها را پاسخ دهد بلکه برای عکاسی رویداد های جشن هم فعالیت میکند و همچنین اگر یک فروشگاه خانگی هم برای عکاسی محصولاتش نیاز به عکاس داشته باشد شما میتوانید این اقدام را نیز انجام دهید ؟
در ای شرایط که شما برای همه ی بخش های بازار بالقوه تان خدمات ارائه میدهید و هیچ یک از بخش های بازار را از دست ندادین ، در صورتی که یک آقا و خانم برای ثبت لحظات مراسم عروسی خود به یک عکاس نیاز داشته باشند آیا به شما مراجعه میکنند یا یک فرد و یا تیمی که به صورت تخصصی فقط و فقط بر عکاسی رویداد هایی عروسی تمرکز کرده است ؟
باید توجه داشته باشید که شما منابع مالی و زمانی محدودی دارید ، اگ قصد دارید بر همه ی بخش های بازار به شکل وسیع تمرکز کنید ، در نهایت پیام بازاریابی شما ضعیف و ضعیف تر میشود همچنین در صورتی که بر تمامی بازار بالقوه ی خود تمرکز دارید در نهایت بسیاری از مخاطبین شما را نادیده میگیرند ، چون هیچ گونه ارتباط مستقیمی میان تبلیغ شما با نیاز های آن ها نیست ، شما برای همه هستین …
برای هر کمپین شما باید یک بازار هدف کوچک را تعریف کنید و در هر کمپین بازار هدف مشخصی تعریف و صرفا یک پیام را ارائه دهید .
شما با انتخاب یک نیچ مارکت به همان ماهی بزرگ در برکه ی کوچک تبدیل میشوید و این بازار ها معمولا یک سانتی متر عرض و یک کیلومتر عمق دارند ،شما یک بخش خیلی کوچک و خاص را از یک بازار بزرگتر انتخاب کرده اید (یک سانتی متر عرض ) و در این بین تعداد بسیار زیادی از افراد وجود دارند که به دنبال رفع این مشکل به شکلی مطلوب هستند (یک کیلومتر عمق) و باید توجه داشت که شما با ایجاد جایگاه برندتان به عنوان برند نخست در یک نیچ مارکت و بدست آوردن سهم بازار مطلوب میتوانید به دنبال تصاحب نیچ مارکت های دیگر باشید .
در صورتی که یک ارتش بخواهد به سرزمین های دشمن حمله کند ، بخشی از نیرو ها را در ساحل قلمرو دشمن قرار میدهد ،برای اینکه بتواند کنترل آن بخش را دست بگیرد و ساماندهی و همچنین استقرار نیروها و تجهیزات را برای حملات بزرگتر انجام میدهد . این استراتژی در فضای نظامی beachhead strategy یا خط مقدم ساحلی میدانیم .
در فضای کاروکسب ها ما خط مقدم ساحلی را اولین بازاری میدانیم که برندها برای ورود و ایجاد جایگاه انتخاب میکنند و پس از بدست آوردن سهم قابل توجهی از آن بازار به دیگر بخش ها ورود میکنند در واقعیت انتخاب یک نیچ مارکت که در ذهن مشتری همچنان جایگاهش خالیست بهترین انتخاب برای خط مقدم ساحلی ماست .
حال باید سختترین انتخاب را انجام دهیم . شما در کدام صنعت فعالیت میکنید ؟ چه خدماتی را به مخاطبین ارائه میدهید ؟ تمامی این خدمات را لیست کنید تا با شاخص PVP بتوانیم ، نیچ مارکت ابتدایی را در نظر بگیریم .
در این ارزیابی، ما تمامی لیست خدمات و مشتریانی که با آن ها روبرو هستیم را براساس 3 معیار رضایت شخصی ، ارزش برای بازار و سودآوری امتیاز دهی میکنیم و در نهایت با مجموع امتیازات تصمیم درستی در این بخش میگیریم .
رضایت شخصی:
در این معیار در صورتی که شما یک بخش مشخص از بازار را در نظر گرفته باشین ، آیا از معامله و تعامل با این مشتریان رضایت دارین و لذت میبرید ؟ ما در این بخش میزان رضایت و لذتی که از تعامل با این بخش انتخاب شده داریم را ارزیابی و امتیاز دهی میکنیم .
به صورت کلی در این معیار در نظر میگیریم آیا این بازار با ارزش ها ، تمایلات و اهداف خودتان یا تیمتان سازگاری دارد یا نه ؟
به طور مثال شاید شما عکاس تجاری برای محصولات صنعتی هستید اما تعامل با این مشتریان برای شما دائما با تجربیات ناخوشایند روبرو بوده و دیگر تمایل ندارید در این قسمت از بازار فعالیت کنید .
ارزش برای بازار :
در این قسمت ارزشی که فعالیت شما برای این بخش از بازار دارد را بررسی میکنیم ، آیا این بخش بازار حاضر است برای رفع نیاز و مشکل خود ، در ازای دریافت خدمات خاص شما پول بپردازد ؟ چه میزان برای کاری که شما انجام میدهید ارزش قائلند ؟ و اینکه آیا مشتری هدف ما بودجه ی خوبی دارد را در این معیار بررسی میکنیم .
سودآوری :
باید توجه کنید در این معیار گردش مالی مهم نیست بلکه سود شما در این معیار اهمیت دارد ،در نهایت مجموعه اقداماتی که ما برای این بخش از بازار انجام میدهیم چقدر میتواند سود آور باشد ، در این معیار نیاز هست پیش بینی از هزینه ی ثابت و متغیری که با آن روبرو هستیم داشته باشیم .
در کنار بررسی شاخص PVP چند معیار دیگر را نیز در این امتیاز دهی بررسی میکنیم .
میزان دسترسی به مشتریان هدف :
آیا مشتری هدفمان به راحتی در دسترس نیروهای فروشمان قرار دارند ؟در برخی کاروکسب ها محصول به درستی و متناسب با خواسته های مشتریان طراحی شده است و همچنین مشتریان هدف نیز تعریف شده است اما دسترسی به آن ها ساده نیست و یا کانال های ارتباطی با آن ها دارای هزینه ی بالاییست به همین منظور دسترسی برند به مشتریان هدف و درنقطه ی مقابل دسترسی مشتریان به محصولات برند وجود ندارد . به طور مثال فرض کنید مک دونالد متناسب با ذائقه ی ایرانی ، یک محصول را معرفی کند اما با توجه به عدم وجود این برند در ایران دسترسی آن ها به بازار هدفشان وجود ندارد و مخاطب ایرانی نمیتواند در کشور ایران از محصولات مک دونالد استفاده کند .
رقابت :
براساس مقاله ی شناسایی رقبا ، نیاز هست ما رقبایمان در این بخش از بازار را شناسایی کنیم و میزان رقابت را در نظر بگیریم ، آیا در این بخش انتخابیT رقابتی وجود دارد که بتواند مانع شما شود ؟ همچنین باید احتمال حضور رقبای تازه وارد را نیز در نظر بگیریم .به همین منظور با ترسیم میدان نبرد محصول و بازار و همچنین در نظر گرفتن گروه استراتژیک رقبا تصویر دقیق تری از میزان رقابت خواهیم داشت .
میزان جانشینی محصول و تعداد POD :
در مقاله ی جایگاه سازی برای برند ها اشاره کردم که نیاز هست براساس معیار هایی که در هنگام خرید برای مشتریان اهمیت دارند ، جایگاه برندهای حاضر در یک صنعت را تعیین کنیم و در نهایت نقاط خالی بازار را تشخیص دهیم ، همچنین بتوانیم با بررسی نقاط افتراق و اشتراک ، نقاط تمایز محصولات برند ها نسبت به یکدگیر را در نظر بگیریم تا از میزان جانشینی آن ها نسبت به یکدیگر اطمینان حاصل کنیم.
با توجه به جایگاه برندمان در بازار براساس نقشه ی جایگاه سازی و همچنین در نظر گرفتن POD ها (نقاط تفاوت و تمایز ) ، آیا مشتری دلیل قانع کننده ی برای انتخاب ما دارد ؟
میزان رشد بازار :
نیاز هست نسبت به آینده ی این بازار و محصولاتی که ارائه ی میشود و همچنین چرخه ی عمر محصولاتمان آگاه باشیم و در صورتی که امکان جابه جایی وجود دارد پتانسیل آن را در نظر بگیریم و در صورتی که در این بخش موفق شدیم بتوانیم از آن به عنوان یک اهرم برای ورود به بازار های نیچ مارکت مشابه استفاده کنیم .
معیار های دیگری نیز میتواند وجود داشته باشد که شما در بررسی نیچ مارکت خود بر اساس صنعتی که در آن فعالیت میکنید میتوانید در نظر بگیرید ، من در این بخش صرفا قصد دارم به شما یک مدل برای تشخیص و ارزیابی نیچ مارکتتان بدهم .
حال در این مرحله باید با ضرایبی که برای این معیار ها تعیین میکنیم و امتیازهایی که به هر کدام متناسب با آن بازار تخصیص میدهیم در نهایت ، بخشی که بیشترین امتیاز را بدست بیاورد نیچ مارکت ما خواهد بود .
مثال اجرایی:
قصد دارم برای تفهیم هر چه بیشتر تشخیص نیچ مارکت یک مثال از صنعت عکاسی را بررسی کنیم .
ما در این مثال برای یک برند که قصد دارد به تازگی به این صنعت ورود کند ، میخواهیم نیچ مارکت را تعریف کنیم . به همین منظور بر اساس معیار های اشاره شده در بالا ، برای 3 بخش بازار عکاسی عروسی ، کودکان زیر 2 سال و عکاسی تجاری ، ارزیابی را انجام میدهیم .
ابتدا برای هر بخش به صورت جداگانه جدولی تشکیل شده و برای هر معیار در این صنعت ضرایب ثابت است ، اما امتیازاتی که ما به این معیار ها متناسب با آن بازار میدهیم متفاوت خواهد بود ، به طور مثال ما عکاسی کودکان زیر 2 سال را بیشتر از عکاسی تجاری دوست داریم به همین منظور به معیار رضایت شخصی برای عکاسی کودکان زیر 2 سال امتیاز 5 را اختصاص دادیم .
در نهایت با تجمیع امتیازات ، عکاسی برای کودکان زیر 2 سال نیچ مارکت مدنظر ماست .
اما در این مرحله شما باید مجدد نقشه ی جایگاه سازی بازار را بررسی کنید تا براساس معیار های اصلی مشتریان ( در هنگام خرید ) در نیچ مارکت مدنظر تان ، جایگاه رقبا را در نظر بگیرید و شما به قسمت های خالی بازار توجه کنید و همچنین در این بین بتوانید با تحلیل نقاط مشترک و تفاوتی که با رقبا دارید ، به دنبال نقاط تمایز مدنظر تان باشید ، من در مقاله ی بعدی به نحوه ی طراحی نقاط تمایز قصد دارم اشاره کنم .
پیشنهاد میکنم مقاله ی شناسایی رقبا و جایگاه سازی برند را مرور کنید .
برای مرور مقاله ی
شناسایی رقبا بر لینک
روبرو کلیک کنید
برای مرور مقاله ی
جایگاه سازی بر لینک
روبرو کلیک کنید
همانطور که مشاهده کردین ، بخش عکاسی برای کودکان زیر 2 سال با کیفیت و قیمت بالا و با تمرکز بر لوکس گرایی یک نیچ مارکت مناسب برای این برند ارائه ی دهنده ی خدمات عکاسی بود .
تاکید میکنم من در این مقاله صرفا یک مثال را جهت تفهیم این مدل برای شما ارائه دادم و داده هایی که شما مشاهده میکنید و امتیازات اختصاص داده شده بدون هیچگونه آنالیز بازار در نظر گرفته شده است .
انتخاب یک نیچ مارکت به این معنا نیست که نمیتوانید مشتری ای خارج از آن داشته باشید ، بلکه میخواهیم در بین لیست بلندی که از بخش های متفاوت بازار وجود دارد ما بر قسمتی متمرکز بمانیم که رقیبی وجود ندارد یا رقبا نتوانسته اند به شکلی مطلوب محصولی برای مخاطبین ارائه دهند .
در نیچ مارکت قیمت اهمیتی ندارد :
در مثال قسمت گذشته ورود به صنعت یک برند عکاسی را بررسی کردیم و مشخص شد در نهایت ، بخش عکاسی برای کودکان زیر 2 سال نیچ مارکت این برند خواهد بود حال در صورتی که شم قصد داشته باشین از فرزندتان چند عکس متفاوت از دوران کودکی اش ثبت کنید به این برند متخصص مراجعه میکنید یا هر عکاسی پاسخگوی نیاز شما خواهد بود ؟ در صورتی که این تصاویر برای شما اهمیت داشته باشد انتخاب برند متخصص عکاسی برای کودکان زیر 2 سال محتمل تر هست با وجود اینکه شما میدانید برای استفاده از محصولات آن ها باید هزینه ی بیشتری نیز پرداخت کنید .
آیا شما در این انتخاب به قیمت به عنوان یک معیار در هنگام تصمیم گیری توجه کردین ؟
اگر با یک مشکل قلبی مواجه شده باشید و نیاز به انتخاب یک پزشک برای ادامه ی رویه ی درمان دارید آیا یک فوق تخصص قلب را انتخاب میکنید یا یک پزشک عمومی ؟شما قطعا در این تصمیم گیری ، فوق تخصص قلب را انتخاب میکنید با وجود اینکه میدانید باید هزینه ی بیشتری را نیز پرداخت کنید .
شما از دکتر فوق متخصص استفاده میکنید اما مبلغی که میپردازید برای شما اهمیتی ندارد.
در 2 مثال بالا هر دو بخش ارائه ی دهنده ی محصولات ( تیم عکاس و پزشک ) متخصص بودند ، آن ها در صنعت خود نه به عنوان همه فن حریف بلکه به عنوان فردی که فقط در یک حوزه به صورت تخصصی فعالیت میکنند شناخته میشوند .به همین منظور از متخصص براساس معیار قیمت خرید نمیشود بلکه ما ترجیح میدهیم به آن ها پول بیشتری بپردازیم تا مشکل ما را به شکلی ویژه پاسخ بدهد.
پس باید در بررسی نیچ مارکت ، بخشی را انتخاب کنیم که بازار هدف ما به دنبال راه حل آن است بدون اینکه بخواهد بدلیل قیمت از آن صرفنظر کند .
با وسیع کردن محصولاتتان ، این خاص بودن و متخصص بودن را از خودتان میگیرید و محصولات شما عام میشود (commodity) که در این بخش از محصولات قیمت یک معیار مهم در هنگام تصمیم گیری و انتخاب مشتریان است .
تلاش برای اینکه همه ی افراد را هدف قرار دهید به این معنی است که هیچ کس را هدف قرار نداده اید .
وقتی شروع میکنید به محدود کردن بازارتان و در نظر گرفتن نیچ مارکت ، مشخصا تصمیم گرفته اید که چه کسانی را حذف کنید ( تصمیم سخت برای بسیاری از مدیران)، دیگر زمان صید بیشتر در تور بزرگتر در بازاریابی از بین رفته است .
ما ابتدا در یک نیچ مارکت ، جایگاه سازی میکنیم و پس از آن میتوانیم به نیچ مارکت های بعدی فکر کنیم ، اما در صورتی که به صورت همزمان به چند بخش فکر کنیم ،پیام بازاریابی ما ضعیف تر به مخاطبین میرسد .
پایان.
دیدگاهتان را بنویسید